Friday, January 25, 2008

خز

بچه شهرستان بود.تقصير خودش نبود.خز بود.جواد بود.مشکل بزرگش اين بود که می خواست با آدمای مدرن معاشرت کنه.وقتی اونيکه دوسش داشت تو چشاش نيگا ميکرد فکر ميکرد طرفشم باهاش تریپ لاو ريخته .آخه يکی نبود بهش بگه که يه ذره جنبه داشته باشه.ميدونی قضيه چی بود؟کمبود محبت داشت.آخرين باری که طرفش دستشو انداخت دور گردنش و تو چشاش نيگا کرد و بهش خنديد ....

بعد از اون موقع ديگه هيچ کس اونو نديد.....

No comments: